لابه کردن سگ به دم برای نان و جز آن. (از یادداشت مؤلف). دم جنبانیدن سگ و عجز و الحاح او برای نان و غیره، و معنی ترکیبی آن لابه که به دم کند. (آنندراج) (انجمن آرا). غلطیدن و دم گردانیدن سگ را گویند. (دهار) (از برهان) ، به معنی تملق و چاپلوسی و عجز و فروتنی، مجاز است و با لفظ کردن مستعمل. (آنندراج). کنایه از چاپلوسی و تملق و عجز. (غیاث) : ز دم لابۀ سگ چه شادی فزود که از عفعفش موجب غم شود. میر غیاث الدین محمد. - دم لابه کردن، چاپلوسی و عجزنمودن: بس هزبری که بدین دل که توداری امروز پیش تو فردا دم لابه کند چون روباه. فرخی. به ابن صبح که سرپنجه ها کند چو نجوم به ابن عرس که دم لابه ها کند چو کلاب. خاقانی. نکنم دم لابه بر در کس پیش تو کنم اگر کنم بس. خاقانی. - دم لابه کنان، تملق کنان. چاپلوسی کننده. در حال اظهار عجزو چاپلوسی: چون منعم خود شناختندش دم لابه کنان نواختندش. نظامی. - ، سگ (ناظم الاطباء) ، بمناسبت دم جنباندن
لابه کردن سگ به دم برای نان و جز آن. (از یادداشت مؤلف). دم جنبانیدن سگ و عجز و الحاح او برای نان و غیره، و معنی ترکیبی آن لابه که به دم کند. (آنندراج) (انجمن آرا). غلطیدن و دم گردانیدن سگ را گویند. (دهار) (از برهان) ، به معنی تملق و چاپلوسی و عجز و فروتنی، مجاز است و با لفظ کردن مستعمل. (آنندراج). کنایه از چاپلوسی و تملق و عجز. (غیاث) : ز دم لابۀ سگ چه شادی فزود که از عفعفش موجب غم شود. میر غیاث الدین محمد. - دم لابه کردن، چاپلوسی و عجزنمودن: بس هزبری که بدین دل که توداری امروز پیش تو فردا دم لابه کند چون روباه. فرخی. به ابن صبح که سرپنجه ها کند چو نجوم به ابن عرس که دم لابه ها کند چو کلاب. خاقانی. نَکْنم دم لابه بر در کس پیش تو کنم اگر کنم بس. خاقانی. - دم لابه کنان، تملق کنان. چاپلوسی کننده. در حال اظهار عجزو چاپلوسی: چون منعم خود شناختندش دم لابه کنان نواختندش. نظامی. - ، سگ (ناظم الاطباء) ، بمناسبت دم جنباندن
مؤلف مرآت البلدان نویسد: نام چشمه و مزرعه ای است متعلق به خزل و جزء خالصه که در شمال آران و در هفت فرسنگی مغرب شهر نهاوند واقع است. در آب این چشمه ماهی وجود دارد و آب چشمه داخل آب ماران شده در دوآب خزل وارد رود خانه گاماسب میشود. صحرای آران علف زار و مرتع خوبی دارد، و در آنجا شلتوک عمل می آید. (از مرآت البلدان ج 4 ص 262)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: نام چشمه و مزرعه ای است متعلق به خزل و جزء خالصه که در شمال آران و در هفت فرسنگی مغرب شهر نهاوند واقع است. در آب این چشمه ماهی وجود دارد و آب چشمه داخل آب ماران شده در دوآب خزل وارد رود خانه گاماسب میشود. صحرای آران علف زار و مرتع خوبی دارد، و در آنجا شلتوک عمل می آید. (از مرآت البلدان ج 4 ص 262)